رد شدن به محتوای اصلی

کتابخانه جهانی، از ولتر تا گوگل

قرن هجدهم یعنی عصر روشنگری ایمانی کامل به جهان نظرات را تبلیغ می کرد که اصحاب دائره المعارف آنرا جمهوری ادبیات می نامیدند. سرزمینی بدون پلیس و بدون مرز و بدون هیچ نابرابری ای جز در مورد استعداد، توانائی و قریحه. هرکس به شرط انجام یکی از دو وظیفه شهروندی یعنی خواندن و نوشتن می توانست در آن سکنی گزیند.

نوشته Robert DARNTON

با ارائه هر چه وسیعتر انبوهه ای روبه فزونی از دانش و اطلاعات، اینترنت آیا به رویای عصر روشنگری واقعیت می بخشد ؟ و یا کابوس دانشی عمومی که درچنگال شهوت مالی بخش خصوصی دربند است را تدارک می بیند ؟ بخاطر گوگل و به دلیل توانائی و جایگاه آن، این پرسش ها دیگر سوالاتی تجریدی نیستند. در چهار سال گذشته این موتور جستجو میلیون ها اثری را که در کتابخانه های دانشگاه ها خاک می خوردند، رقمی (دیجیتالیزه) کرده و از طریق اینترنت در اختیار همگان قرار داده است. برای نویسندگان و ناشرین این کار به معنی زیر پا گذاشتن حق تالیف است. پس از مذاکراتی طولانی طرفین به توافقی دست یافتند که می تواند شیوه ای که کتاب ها به دست خوانندگانشان می رسد را زیر و رو کند. هرچند چهارچوب حقوقی و اقتصادی فضای جدیدی که می بایست امکان اجرای این توافق را فراهم کند هنوزمخدوش است اما هدف مدیران کتابخانه ها روشن می باشد : « گشودن مجموعه هایشان و در اختیار همه خوانندگان قرار دادن آنها در هر کجا که باشند. پروژه ای به ظاهر ساده که مرتبا به دلیل محذورات اجتماعی و منافع اقتصادی دچار مشکل می شود. درست مانند دو قرن پیش و پروژه جمهوری جهانی ادبیات.

قرن هجدهم یعنی عصر روشنگری ایمانی کامل به جهان نظرات را تبلیغ می کرد که اصحاب دائره المعارف آنرا جمهوری ادبیات می نامیدند. سرزمینی بدون پلیس و بدون مرز و بدون هیچ نابرابری ای جز در مورد استعداد، توانائی و قریحه. هرکس به شرط انجام یکی از دو وظیفه شهروندی یعنی خواندن و نوشتن می توانست در آن سکنی گزیند. بیان عقاید به عهده نویسندگان بود و ارزیابی درستی آنها به عهده خوانندگان. نهاد «مطالب چاپ شده» استدلالات را در حلقه هائی که حول موضوعات بوجود می آمدند پخش می کردند و فقط متقاعد کننده ترین آنها برنده می شد.

در این دوران طلائی نوشتار، نظرات همچنین به واسطه نامه منتقل می شد. با ورق زدن نامه نگاری های پرحجم ولتر، ژان-ژاک روسو، بنیامن فرانکلین و توماس جفرسون – که در مورد هر کدام حدود پنجاه جلد می شود- در قلب جمهوری ادبیات سیر می کنیم.این چهار نویسنده در مورد مهم ترین موضوعات دوران خویش بحث می کردند و جریان نامنقطعی ازنامه که اروپا را به امریکا وصل می کرد ، همان زمان نیز مشخصات یک شبکه اطلاعاتی از ورای اقیانوس اطلس را دارا بود.

من علاقه ویژه ای به نامه نگاری های جفرسون(١٨٢۶-١٧۴٣) و جیمز مدیسون (١٨٣۶-١٧۵١) دارم. آنها دوست داشتند در مورد همه چیز حرف بزنند و بویژه درباره قانون اساسی امریکا که در آنزمان در حال نوشته شدن بود و مدیسون در فیلادلفیا در نگارش آن شرکت داشت در حالیکه جفرسون نماینده جمهوری نوپا در پاریس بود. آنها در مورد کتاب نیز حرف می زدند چرا که مدیسون دوست داشت در کتابخانه های پایتخت گشت بزند و اغلب نیز کتاب هائی برای دوستش می خرید. دائره المعارف دنی دیدرو(Denis Diderot) به تعدادی زیاد چاپ شده بود. اما جفرسون با تصور کمیاب بودن آن و به قصد بردن سود چاپ مجددی از روی نسخه قبلی را سازمان می دهد.

تصویر دو رئیس جمهور آینده ایالات متحده که بر زمینه ای از آثار نویسندگان عصر روشنگری در باره کتاب ها صحبت می کنند، شگفت آور است. اما قبل از ترک آن لازم است یادآوری کنیم که جمهوری ادبیات فقط در اصول دمکراتیک بود. در واقع این جمهوری فقط به ثروتمندان و اشراف تعلق داشت. بیشتر نویسندگان که نمی توانستند از قلمشان نان بخورند مجبور بودند که خود را به قدرتمندان وصل کنند، از اشراف یاری طلبند ، به گدائی یک شغل در نشریاتی تحت کنترل دولت بپردازند، با هشیاری از چنگال سانسور برهند و راهی برای خود از میان گردهمآئی ها و آکادمی ها بگشایند یعنی همان جائی که شهرت ها ساخته و یا نابود می شدند. ناتوان از پاسخگوئی به بی حرمتی هائی که حامی هایشان به آنها تحمیل می کردند، به جان هم می افتادند، همانطور که درگیری های بین ولتر و روسو گواه آنست.

پس از خواندن کتاب « گفتار در باره منشا نابرابری میان انسان ها»ی روسو، نویسنده «ساده دل» (کاندید) در سال ١٧۵۵ به او نوشت:«من کتاب جدید شما درباره انسان را دریافت کردم...هرگز اینهمه هوشمندی برای خر کردن افراد به کار گرفته نشده است؛ بعد از خواندن کتاب شما آدم دلش می خواهد چهار دست و پا راه برود».... روسو پنج سال بعد در پاسخ به ولتر می گوید «من از شما نفرت دارم».

فاصله اجتماعی، درگیری های شخصی را تشدید می کرد. بسیار دور از فضای عمومی که در آن همه برابرند، جمهوری ادبیات از همان مشکلی رنج می برد که تمام جوامع قرن هجدهم دچارش بودند: امتیازات. چرا که این امر فقط به طبقه اشراف محدود نمی شد. در فرانسه درجهان نظرات نیز امتیازات وجود داشت بویژه نزد چاپخانه ها و کتابفروشی ها که تحت سلطه اتحادیه هائی بودند که وضعیت انحصاری را تحمیل می کردند، و هم چنین در مورد خود کتاب ها که فقط با توافق شاه و یا تائید سانسور می توانستند چاپ شوند.

می توان این سیستم را با ارجاع به جامعه شناسی شناخت تحلیل کرد و بخصوص با استفاده از مفهومی که توسط پیر بوردیو خلق شد که ادبیات را حوزه ای می انگارد که در آن مواضعی که در رقابت قرار دارند در مقابله با نیروهای سلطه گر جامعه از قوانین کم و بیش مستقلی پیروی می کنند. با اینهمه برای ملاحظه این امر که زندگی ادبی هیچ ربطی به آرمان های متفکرین عصرروشنگری ندارد لزومی به پیروی از مکتب بوردیو نیست. علی رغم اصول اولیه اش جمهوری ادبیات جهانی بسته را بوجود می آورد که برای فاقدین امتیاز قابل دسترسی نبود. با اینهمه متفکرین عصرروشنگری بنظر من همچنان بهترین مدافعان گشایش بصورت عمومی و دسترسی آزاد به کتاب بصورت ویژه هستند.

امروز در جهان کتابخانه های تحقیقاتی و مجازی نیز، آیا همچون قرن هجدم، اصول و واقعیت در تناقض با هم قرار نمی گیرند ؟ یکی از همکاران من تعریف می کند که اغلب در میهمانی های شبانه کنایه ای تحقیر آمیز از این دست را می شنود : « شما کتابدار هستید، چه جالب.. بگوئید ببینم که کتابدار بودن چه جوری است؟» . و همکارمن احتمالا پاسخ می دهد :« کاری که قبل از هرچیز به پول و قدرت مربوط است». با اینهمه بسیاری از ما طرفدار اصول کتابخانه های بزرگ عمومی مان هستند که همانطور که در بالای کتابخانه بوستن نوشته، ورود به آنها « برای عموم آزاد» است. در سنگ مرمر کتابخانه نیویورک جمله ای از جفرسون با حروف طلائی حک شده:« من آموزش را بهترین وسیله برای بهبود وضعیت انسانی، ترویج تقوی و تضمین خوشبختی انسانها می دانم» .

جمهوری ما نیز بر روی همان اصلی بنا شده که جمهوری ادبیات : آموزش. برای جفرسون درخشش متفکرین عصرروشنگری ناشی از نویسندگان و خوانندگان، کتاب ها و کتابخانه ها بود البته بویژه کتابخانه های کنگره، مونتی سلو( محل سکونت وی) و دانشگاه ویرجینی. این باور به قدرت رهاسازی لغات در اولین فصل قانون اساسی امریکا نوشته شده است، فصلی که در آن به حق تالیف ( که فقط برای « مدتی محدود» شناخته شده) همچون اصل والای « پیشرفت علم و هنرهای مفید» ارج گذاشته می شود. بنیانگذاران قانون اساسی حق تالیف را تا حد دستمزدی برای کار فکری به رسمیت می شناختند اما همواره بر ارجحیت منافع عمومی بر سود شخصی تاکید داشتند.

چگونه می توان در وزن نسبی این دو ارزش تعادل ایجاد کرد ؟ مولفین قانون اساسی از پیدایش مفهوم حق تالیف (کپی رایت ) در انگلستان در سال ١٧١٠ در کادر قانون «Statute of Anne» ناآگاه نبودند. این قانون به دنبال محدود کردن ناشرین قدرتمند و « حمایت از آموزش» بود. و به مولفین حق مالکیت کامل اثرهایشان را به مدت ١۴ سال با قابلیت یک بار تمدید، اعطا می کرد. ناشرین سعی داشتند از قدرت انحصاری خود با تکیه بر حق انتشار واگذار شده بصورت شخصی و دائمی دفاع کنند که به تعبیر آنها جزو حقوق سنتی به حساب می آمد. با به دادگاه کشیده شدن این مسئله در چندین مورد، بالاخره در سال ١٧٧۴ در چارچوب پرونده Donaldson برعلیه Becket است که ناشرین محکوم شدند.

سیزده سال بعد، وقتی امریکائی ها در کار تالیف قانون اساسی شان بودند ، نقطه نظر حاکم در آنزمان در انگلستان را به عاریت گرفتند. یک دوره ٢٨ ساله برای حفاظت حق مولفین و ناشرین به اندازه کافی بنظر طولانی می آمد. پس از این دوره ارجحیت با منافع عمومی بود. در سال ١٧٩٠، Cpoyright Act که آنهم به منظور « حمایت از آموزش» طراحی شده بود با الهام از الگوی انگلستان یک دوره ١۴ ساله با قابلیت یکبار تمدید را به رسمیت شناخت.

اما امروز دوره حق تالیف چقدر است ؟ بر اساس قانون ١٩٩٨ ، Sonny Bono Copyright Term Extention Act ( که قانون «Mickey» نیز خوانده می شود چرا که قهرمان معروف والت دیسنی مورد تهدید ورود به حوزه منافع عمومی قرار گرفته بود) حق تالیف برای یک اثر تا زمان حیات مولف آن و ٧٠ سال پس از مرگ وی محترم است. در عمل این به معنی آن است که منفعت شخصی نویسنده و وارثانش بر تمام حقوق دیگر در مدتی نزدیک به یک قرن الویت دارد. بخش بزرگی از کتاب های امریکائی نوشته شده در قرن بیستم هنوز در حوزه منافع عمومی قرار ندارند. برروی اینترنت دسترسی آزاد به میراث فرهنگی ما فقط برای آثار پیش از اول ژوئن ١٩٢٣ وجو دارد یعنی تاریخی که از آن پس بیشتر ناشرین از حق تالیف خود دفاع می کنند. وضعیت برای مدتها چنین خواهد ماند مگر آنکه گروه های خصوصی در چارچوب منافع سهامدارانشان این کالا را دیجیتالیزه و آماده کنند و به بازار عرضه دارند. در حال حاضر ما در شرائط احمقانه ای قرار داریم که در آن رمان Sinclar Lewis بنام Babbitt که در سال ١٩٢٢ چاپ شد به حوزه منافع عمومی تعلق دارد در حالیکه Elmer Gantry که در سال ١٩٢٧ چاپ شد تا سال ٢٠٢٢ به دلیل حق تالیف غیر قابل دسترسی است(١).

گذار از اصول مورد دفاع بنیانگذاران به عصر صنعت فرهنگی کنونی مثل فروافتادن از آسمان عصر روشنگری به جویبار حقیر سرمایه داری جهانی شده است. اگر بخواهیم دوران حاضر را با استفاده از جامعه شناسی شناخت - به سبک بوردیو- تحلیل کنیم باید گفت که ما در جهانی زندگی می کنیم که توسط «Mickey» اداره می شود.

جمهوری ادبیات با تخصصی کرد ن خویش تبدیل به نوعی جمهوری دانش شده بود (مقاله ضمیمه را بخوانید) در حالیکه امروز در حال گشایش خویش به سمت علاقمندان، به معنی واقعی این کلمه، یعنی عاشقان دانش در میان شهروندان ساده است. این گشایش در درجه اول به واسطه مقالات دیجیتالیزه شده ای انجام می گیرد که بصورت رایگان توسط تارنماهائی مانندOpen Content Alliance ، Open Knowledge Commons ،OpenCourseWare ، Internet Archive و یا تارنماهای کمتر حرفه ای نظیر ویکیپدیا( Wikipedia) در اختیار قرار می گیرد. دمکراتیزه شدن دانش لااقل از نقطه نظر دسترسی به آن در اختیار همگان است. آیا آرمان متفکرین عصر روشنگری بدین ترتیب در حال تحقق یافتن نیست ؟

در اینجا خواننده حق دارد از خود سوال کند که آیا من در حال جهیدن از یک نوع برخورد کاملا امریکائی، یعنی تاسف خوردن سطحی، به سوی برخوردی دیگر که آنهم عمیقا درنوع بودن ما حک شده، یعنی امیدواری ساده لوحانه، نیستم. من فکر می کنم که بی شک یک راه حل برای ترکیب این دو در روندی دیالکتیکی وجود دارد اگر خطر کالائی کردن تهدیدمان نمی کرد. وقتی شرکت هائی مثل گوگل یک کتابخانه را درنظر می گیرند، در آن یک معبد مقدس دانش نمی بینند. بلکه بیشتر یک معدن از «محتوی» را در نظر دارند که می توان آنرا درآسمان باز استخراج نمود. مجموعه کتابهای کتابحانه ها که در طول قرون به بهای تلاش وصرف پول عظیمی بوجود آمده اند می توانند بصورتی وسیعا دیجیتالیزه شوند البته با بهائی ارزان ،احتمالا چند میلیون دلار، که رقمی بی ارزش است اگر آنرا با بهائی که برای بوجود آوردن آنها صرف شده مقایسه کنیم.

کتابخانه ها به وجود آمده اند تا به یکی از اموال عمومی رونق بخشند: « تشویق به فراگیری»، فراگیری ای «در دسترس همه». شرکت ها در عوض برای آن بوجود آمده اند تا برای سهامدارانشان سود بیافرینند، وچه بهتر از این، اگر فرض کنیم که اقتصادی به قصد سود بردن برای منافع عمومی نیز مفید است. با اینهمه اگر ما تجارت آنچه در بطن کتابخانه هایمان آرمیده را قانونی کنیم احتمالا نخواهیم توانست خود را از یک تناقض اساسی رها سازیم. دیجیتالیزه مجموعه ها و به فروش گذاشتن شان از طریق اینترنت بدون یافتن راهی برای در دسترس همه گذاشتن آنها به معنی تکرار همان اشتباه نشریات علمی است که مدیریتشان را به ناشرین خصوصی واگذار کرده اند البته در مقیاسی بی نهایت وسیعتر چرا که این امر اینترنت را به ابزاری برای خصوصی سازی دانش عمومی تبدیل می کند. و هیچ دست پنهانی نمی تواند دره ای که بین منافع عمومی و خصوصی حفر می شود را پر کند. تنها عموم مردم هستند که می توانند اینکار را انجام دهند اما آنها توسط چه کسانی نمایندگی می شوند ؟ بی شک نه آن قانونگذارانی که به قانون «Mickey» رای دادند.

اگرچه نمی توانیم بر اساس تفکرات عصر روشنگری قانونگذاری کنیم اما می توانیم قواعد بازی را آنچنان معین کنیم که منافع عمومی محفوظ بماند. کتابخانه ها نمایندگان این منافع هستند. اگرچه آنها مانند یک شرکت عمل نمی کنند ولی باید هزینه هایشان را تامین کنند. آنها به یک برنامه عمل نیاز دارند. استراتژی آنها می تواند مانند شیوه ای باشد که شرکت برق Con Edison در زمان کندن خیابان های نیویورک برای برق کشی به ساختمان ها بکارگرفت:« خیابان رابکنید، چرا که ناچاریم ». در مورد کتابخانه ها می توان گفت:« دیجیتالیزه کنید، چرا که ناچاریم ».اما البته نه به هر ترتیبی و باید منافع در نظر گرفته شود یعنی در مورد محتوی مسئولیت درمقابل مردم احساس شود.

ساده دلانه است اگر اینترنت با عصر روشنگری یکی گرفته شود. این یکی فقط وسیله ای است برای انتشار دانش بسیار وسیعتر از آنچه جفرسون آرزو می کرد. اما وقتی اینترنت گام به گام ، پیوند به پیوند، شکل می گرفت شرکت های بزرگ بیکار به نظاره ننشسته بودند. آنها می خواهند بازی را کنترل کرده، در اختیار بگیرند و از آن خود کنند. البته آنها همگی در رقابت باهم قرار دارند اما آنچنان درندگی ای نشان می دهند که ضعیف تر ها بلافاصله حذف می شوند. از این نبرد یک الیگارشی با قدرتی بی حد زائیده شده که منافع اش بطور جدی متفاوت با منافع عمومی است.

ما نمی توانیم کنار بایستیم و منتظر بمانیم که شرکت های خصوصی اموال عمومی را خصوصی نمایند. البته که باید دیجیتالیزه کنیم اما باید بویژه دمکراتیزه کنیم یعنی میراث فرهنگی مان را در دسترس همگان قرار دهیم. چگونه ؟ با بازنویسی قوانین بازی، با الویت دادن به منافع عمومی نسبت به سود شخصی، با الهام گرفتن از اولین جمهوری خواهان برای بنیانگذاری اولین جمهوری دیجیتالیزه دانش.

این آرزوهای اتوپیستی از کجا ریشه می گیرند ؟ از گوگل. چهار سال پیش این شرکت دیجیتالیره کردن آثاری که در مجموعه های کتابخانه های دانشگاه ها هستند را آغاز کرد و تمام کارهای تحقیقاتی را بطورکامل بر روی اینترنت قرار داد و دسترسی به کتابهائی که در حوزه منافع عمومی وارد شده بودند را برای همه بدون درخواست پول از آنها میسر نمود. زین پس می توان مثلا یک نسخه از Middlemarch، شاهکار رمان نویس George Eliot که در سال ١٨٧١ چاپ شده و در Bodleian Library دانشگاه آکسفورد نگهداری می شود را مجانا مطالعه و یا برروی پردازنده خود دریافت کرد. همه کس در این امر سود می برد از جمله گوگل که پول تبلیغات تجاری را دریافت می کند که بصورتی نسبتا نه چندان نمایان بر روی صفحه Google Book Search پخش می شود.

این شرکت همزمان تعداد هرچه بیشتری از کتابهائی که با حق تالیف محافظت می شدند را دیجیتالیزه کرده و بخش هائی از آنها را برروی اینترنت قرار داد تا جستجوهای کاربران را راحت تر کند. در سپتامبر و اکتبر ٢٠٠۵ جمعی متشکل از مولفین و ناشرین «حرکت جمعی »(Class Action) حقوقی بر علیه گوگل تحت نام دفاع از حقوق مالکیت شخصی شان را سازمان دادند تا احیانا پولی بدست آورند. در ٢٨ اکتبر ٢٠٠٨ به دنبال مذاکراتی طولانی یک توافق حاصل شد و فقط اکنون باید منتظر نتیجه واکنش یک دادگاه نیویورک در این مورد ماند.

تنها یک رایانه برای کاربران

در این توافق تاسیس یک شرکت با نام Book Rights Registry ( ثبت حقوق قانونی در مورد کتابها) پیش بینی شده است که می باید از منافع مولفین و ناشرین دارای حق تالیف دفاع کند. گوگل دسترسی به یک بانک اطلاعاتی عظیم که در آغاز شامل تمام کتاب های نایاب دانشگاه ها می شود را پولی خواهد کرد. دبیرستان ها، دانشگاه ها و نهادهای مختلف می توانند به آن به واسطه خرید « اجازه نامه برای نهادها » دسترسی یابند. نوعی دیگری از اجازه نامه که برای « دسترسی عموم » نام دارد دسترسی به بانک اطلاعاتی برای کتابخانه های عمومی را مجانا امکان پذیر می سازد اما از طریق فقط یک رایانه. البته اگر کاربر ناراضی نخواهد برای دسترسی به رایانه در صف منتظر شود یک اجازه نامه دیگر ، البته اینبار پولی، بنام «اجازه نامه برای مصرف کننده » پیش بینی شده است. گوگل تعهد کرده که با Book Rights Registry همکاری کند و ۶٣ درصد درآمد های حاصله را به دارندگان حق تالیف بدهد و ٣٧ درصد را برای خود نگه دارد.

به موازات این امر گوگل کتابهای حوزه عمومی را بر روی اینترنت قرار می دهد و دسترسی به آنها مجانی خواهد بود. در بین هفت میلیون کتابی که این شرکت تا سال ٢٠٠٨ دیجیتالیزه کرده است ، حدود یک میلیون در حوزه عمومی قرار دارند و یک میلیون نیز هم اکنون در کتابفروشی ها یافت می شود و پنج میلیون آنهائی هستند که با حق تالیف محافظت می شوند ولی یا چاپشان تمام شده ویا نایاب هستند. این گروه سوم است که به واسطه اجازه نامه ها توده ای عظیم از اموال تجاری ایجاد می کند.

البته تعداد زیادی از کتابها نیز در خارج از بانک اطلاعاتی قرار خواهند گرفت مگر آنکه مولفین و یا ناشرین آنها دیگرگونه اراده کنند.آنها همچون گذشته برروی کاغذ به فروش خواهند رفت و یا به شکلی دیجیتالیزه شده یا به واسطه یک « اجازه نامه مصرف کننده » قابل انتقال به رایانه خواهند بودو یا همچون کتاب الکترو نیک به فروش می روند (e-books).

خلاصه پس از خواندن توافقنامه بین گوگل، مولفین و ناشرین و پس از درک اندیشه پشت آن ( که البته کار اسانی نبود چون توافقنامه ١٣٨ صفحه بود و ١۵ ضمیمه داشت ) آدمی شگفت زده می شود: سنگ بنای بزرگ ترین کتابخانه جهان گذاشته شده است. کتابخانه ای هرچند دیجیتالی که از همه کتابخانه های شکوهمند اروپا و امریکا پیشی می گیرد. بعلاوه گوگل در رده بزرگ ترین کتابفروشی های تجاری جهان قرار می گیرد و در مقایسه با امپراتوری دیجیتالی او، آمازون تنها یک خرده مغازه بنظر می آید.

چگونه می توان در مقابل افقی بی تفاوت ماند که درآن دارائی عظیم بزرگترین کتابخانه های امریکا با یک کلیک در اختیار کاربران همه جهان قرار گیرد ؟ نه نتها جادوگری تکنیکی گوگل به هر خواننده ای اجازه می دهند که به کتابی که می خواهد دست یابد بلکه امکان جستجوئی بی پایان را نیز می گشاید. تحت شرائط خاصی موسساتی که با این پروژه همکاری می کنند می توانند از نسخه دیجیتالی آثار برای جایگزینی آثار گمشده و یا صدمه دیده استفاده کنند. گوگل در ضمن تعهد می کند که متون را طوری در اختیار بگذارد که برای خوانندگان معلول نیز قابل استفاده باشند.

متاسفانه وعده برای در اختیار گذاشتن دسترسی آزاد بر روی یک رایانه هر کتابخانه عمومی شانس کمی برای راضی کردن تقاضا دارد بویژه در کتابخانه هایی که بیشتر مراجعه کننده دارند. و از سوی دیگر دارای یک محدودیت نیز هست: خوانندگانی که بخواهند متنی که تحت حفاظت حق تالیف قرار دارد را چاپ کنند باید پول نقد بپردازند. البته نباید این امر باعث می شود که کتابخانه های کوچک شهرداری ها نیززین پس دارای همان صندوق مجازی شوند که کتابخانه مرکزی عظیم نیویورک. بله گوگل می تواند رویای عصر روشنگری را تحقق بخشد.

اما آیا این چنین خواهد کرد ؟ فیلسوفان قرن هجدهم شرائط انحصاری را بزرگترین مانع پخش دانش می انگاشتند و از اینرو دشمن شرکت انتشارات لندن و اتحادیه کتابفروشان پاریس بودند که جلوی گردش آزاد کتابها را می گرفتند.

روئین تن در مقابل هر شکلی از رقابت

گوگل یک اتحادیه نیست و خود را مانند یک انحصار نمی بیند. اما توافقنامه ای که امضا کرده او را در مقابل هرگونه رقابتی روئین تن می کند. بیشتر مولفین و ناشرین دارای حق تالیف قابل پیگیری در ایالات متحده، به خودی خود تحت پوشش این توافقنامه قرار می گیرند. آنها البته می توانند خود را از این کادر خارج سازند اما هر کاری هم که بکنند به هر حال هیچ پروژه دیگری برای دیجیتالیزه کردن امروز نمی تواند بوجود آید مگر آنکه توافق هریک از کسانی که دارای حق تالیف اند را به دست آورد، امری که کاملا غیر ممکن است. اگر توافقنامه کذائی مورد تائید قضات قرار گیرد- روندی که می تواند دوسال دیگر طول بکشد- غول کالیفرنیائی تقریبا تمام کتاب های منتشر شده در ایالات متحده را در میان دستان دیجیتالی خود خواهد داشت.

این آینده البته محتوم نبود . ما می توانستیم کتابخانه دیجیتالی ملی بوجود آوریم ، نمونه ای مدرن از کتابخانه اسکندریه. در همان زمانی که دستگاه دولتی در حال خمیازه کشیدن بود گوگل ابتکار را به دست گرفت. این شرکت به دنبال پیگیری روند قانونی در مقابل دادگاه ها نبود. او فقط کتاب ها را دیجیتالیزه می کرد البته به شیوه ای موثرتر از دیگرانی که در چنگ رویای سودی که از این کار حاصل می شد گرفتار بودند. این اشتباه خواهد بود اگر به خواست مولفین و ناشرین که حق تالیف خود را می طلبند بگرویم همانطور که نباید ساده دلانه در مورد استدلالات class action شان قضاوت نمود. با اینهمه بسیار روشن است که هدف این توافق سود سازی است و نه دفاع از منافع عمومی.

یکی از اثرات پیش بینی نشده این وضعیت آنست که گوگل عملا در موضعی انحصاری – نوع جدیدی از آن - قرار می گیرد، نظیر آنچه در مورد آهن و یا موز اعمال می شود اما اینبار برروی دسترسی بر اطلاعات. این شرکت هیج رقیب جدی ای ندارد. میکروسافت از ماهها پیش پروژه اش برای دیجیتالیزه کردن کتابها را کنار گذاشته و شرکت های دیگر حاضر در بازار مانند (ex-Open Content Alliance) Open Knowledge Commons ویا Internet Arvchive در مقایسه با گوگل به حساب نمی آیند. چرا که تنها شرکتی است که ابزارهای لازم برای دیجیتالیزه کردنی در این ابعاد را در اختیار دارد. با تکیه به توافقنامه ای که با مولفین و ناشرین امضا کرده گوگل می تواند تمام قدرت مالی اش را بسیج کند و کاملا در کادر قانونی باقی بماند.

ازآنچه گوگل تا کنون انجام داده است، چنین بر می آید که این شرکت از قدرتش سواستفاده نخواهد کرد.اما چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی مدیران فعلی شرکت سهام هایشان را بفروشند و یا بازنشسته شوند ؟ قیمت های پیش بینی شده برای دسترسی به بانک اطلاعاتی اولین پاسخ ها را به این سوال ارائه می کند. توافق آنچنان که امروز به امضا رسیده دست شرکت را برای مذاکره در مورد قیمت اجازه نامه ها باز می گذارد البته گوگل متعهد می شود که دو مسئله را مد نظر داشته باشد:«١- پرداخت به صاحبان حق تالیف برای هر کتاب در چارچوب شاخص بازار بازبینی شود ٢- دسترسی وسیع مردم و بویژه موسسات آموزشی عالی حتما تامین شود.»

چه اتفاقی می افتد اگر گوگل به ضرر کاربران بالا بردن سود دهی خود را درنظر گیرد ؟ تنها نهادی که می تواند بنام دفاع از دارندگان حق تالیف ، قیمت های جدیدی تحمیل کند Book Rights Registry است اما بعید بنظر می رسد که این موسسه در مورد بالا بودن قیمت اعتراض کند. گوگل می تواند قیمت گذاری سخاوتمندانه ای داشته باشد. اما هیچ چیز جلویش را نمی گیرد اگر استراتژی ای نظیر نشریات علمی انتخاب کند: اول مشتری را با یک پیشنهاد جذاب جلب کند و وقتی به قلاب افتاد قیمت را تا حد ممکن بالا برد.

مدافعان مبادله آزاد خواهند گفت که بازار خود قیمت ها را تنظیم می کند. اگر گوگل قیمت ها را سنگین کند مصرف کنندگان آبونمان هایشان را قطع می کنند و در نتیجه قیمت ها پائین می آید. اما هیچ ارتباط مستقیمی بین عرضه و تقاضا در مورد اجازه نامه های نهادها وجود ندارد یا لااقل نه آنچنان که امضا کنندگان توافق نامه پیش بینی کرده اند. دانشجویان ، استادان و یا کتابداران از جیب خود پولی پرداخت نخواهند کرد.

این کتابخانه ها هستند که صورتحساب را پرداخت می کنند و اگردر نبود پول نتوانند آبونمان هایشان را تامین کنند مورد اعتراض خوانندگان قرار می گیرند که «معتاد» خدمات گوگل شده اند. در نتیجه آنها ترجیح می دهند که از خرج های دیگر بکاهند مثل خرید کتاب های کاغذی جدید همانطوریکه وقتی در شرائط ویژه ناشرین یک مرتبه قیمت هایشان را بالا بردند.

چون پیش گوئی در مورد آینده ممکن نیست فقط می توان با خواندن دقیق مفاد توافقنامه پیش بینی هائی نمود. اگر گوگل با قیمتی مناسب ، گنجینه کتابخانه های بزرگ امریکا را در دسترس همه قرار دهد از تشویق آن ابا نخواهیم داشت. چون از هرچه بگذریم آیا دسترسی به اقیانوسی از کتاب هرچند با قیمت بالا بهتر از دسترسی نداشتن به هیچ چیز نیست ؟ بی شک ،اما توافقنامه پائیز ٢٠٠٨ عمیقا جهان دیجیتالی را با تمرکز تمام قدرت در دست یک شرکت زیر و رو می کند.

اگر ویکیپدیا را کنار بگذاریم ، گوگل هم اکنون نیز دسترسی به اطلاعات از طریق اینترنت، اکثریت از امریکائی ها را کنترل می کند حال می خواهد آنها دنبال یک مقاله، یک عکس ، یک ماشین رختشوئی و یا بلیط سینما باشند. بدون به حساب آوردن تمام خدمات های جنبی این موتور جستجو: Google Earth، Google Maps، Google Images،Google Labs ،Google Finance ،Google Arts ، Google Sports، Google Health ، Google Checkout ، Google Alerts و دیگر سرویس درحال راه اندازی آن. در حال حاضر Google Book Search در حال افتتاح بزرگترین کتابخانه و مهم ترین کتابفروشی تاریخ است.

به هر شیوه ای هم این توافقنامه بررسی شود مفاد آن آنچنان به هم ارجاع می دهند که بصورتی یکپارچه عمل خواهد کرد. امروز نه گوگل ، نه مولفین، نه ناشرین و نه دادگاه نیویورک نمی توانند در آن تغییراتی اساسی دهند. این گردشی بزرگ در چیزی است که آنرا جامعه اطلاعات می نامیم. اگر ترازوی آن متعادل نشود منافع بخش خصوصی یکبار برای همیشه نسبت به منافع عمومی ارجحیت خواهد یافت. و رویای عصر روشنگری برای همیشه از دسترس دور می شود.

این متن درThe Newyork Review of Books دوازدهم فوریه ٢٠٠٩ چاپ شد.

١- قانون سال ١٩٩٨ دوره حق تالیف را برای کتاب های به چاپ رسیده پس از اول ژانویه ١٩٢٣ به ٢٠ سال تغییر داد. این مدت یازده بار در طول پنج سال گذشته طولانی تر شده، تا جائیکه آنرا بسیار پیچیده کرده است. تا سال ١٩٩٢ داراندگان حق تالیف خود باید تجدید مدت آنرا درخواست می کردند. این امر سپس برای تمام کتابهای چاپ شده بین ١٩۶۴ و ١٩٧٧ اتوماتیک شد، بشرط آنکه مولفین آنها بر اساس قانون ١٩٧۶ دارای حق تالیفی معتبر برای پنج سال پس از مرگشان باشند. قانون سال ١٩٩٨ بعدا این مدت را به بیست سال تغییر داد. به همین دلیل است که تمام کتابهائی که بعد از ١٩۶٣ چاپ شده اند به دلیل این بیست سال اضافه شده تحت حفاظت قرار می گیرند، با اینهمه تعداد زیادی از کتاب ها ( نمی توان تعداد دقیق آنرا به دلیل اطلاعات ناکامل در مورد مولفین و حق تالیفشان دانست ) که بین ١٩٢٣ و ١٩۶۴ به چاپ رسیده اند نیز تحت حفاظت حق تالیف قرار دارند.برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به : Paul A David & Jared Rubin : Restricting access to books on the Internet : "Some unanticipated effects of US copyright legislation" Review of Economic Reasearch Copyright Issues, Vol 5, N° 1, Christchurch, septembre 2008.

٢- متن کامل این توافقنامه در پیوند زیر موجود است: www.googlebooksettlement.com/agreement.html

منبع:http://ir.mondediplo.com/article1394.html

برگردان:
Shervin AHMADI شروین احمدی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پرستاران مهربان و دلسوز، نغمه خوش زندگی دوباره هستند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

کوشش برای تندرستی همگانی، یکی از مهمترین کارهای دیوانسالاران است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی گرفتار شدن در روزمرگی، بلای خاموش عرصه بهداشت و درمان است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی پزشک، نماد ادب و امید است و چه فرهمندی بالاتر از این... فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی تاریخ گواه آن است که حماقت، نادانی و بازیگوشی، دشمنان مهم تندرستی بوده اند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی آدمهای هوشمند، تندرستی را در زندگی و رفتاری خردمندانه و آگاهانه می یابند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

احمد شاه مسعود

شهید احمد شاه مسعود فرزند دلیر ایران بزرگ ظهور احمد شاه مسعود در منطقه خراسان بزرگ ایران ( که با نام ساختگی استعمار روس و انگلستان امروزه افغانستان نامیده می شود ) موجی از شادی و امیدواری را در میان ملت ایران بزرگ ایجاد نمود . احمد شاه مسعود فرزند دلاور ایران زمین برای نجات اقوام ایرانی منطقه خراسان بزرگ دست به مبارزات مختلف زد و مجاهدت های کم نظیری در تاریخ از خود بجای گذاشت و به درجه رفیع شهادت در راه میهن نائل آمد . به گفته برخی اسناد توسط دولت وهابی عربستان سعودی و نفوذ عوامل واپسگرایش در منطقه آریانا ترور شد و حزن و اندوه سنگینی را بر همه منطقه فلات ایران و ملت آریایی فلات ایران وارد نمود . عربستان نیز به پیروی از قدرتهای استعمارگر همچون انگلستان به آرزوی دیرینه خود که همانا عدم اتحاد مناطق ایران بزرگ بوده است موقتا دست یافت . کشورهایی که در طی سی صد سال گذشته همه تلاش خود را نمودند تا افغانستان را کشوری جدا از ایران بنامند و آنها را در فقر و عقب ماندگی و جنگ و خونریزی نگاه دارند و اینگونه وانمود کنند که مردم این دو منطقه کاملا بیگانه از یکدیگر هستند ، به درستی نمی دانند که من

سخن استاد فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

در زندگی نادان، سرانجام یک گره، هزاران گره باز نشدنی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی ارمغان کُرنش در برابر نادان، سختی دو چندان است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی چه بسیار آدمیان نادانی که مهربانی شایستگان را بر نمی تابند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی شمشیر نادان هایی که در برابر خردمندان می ایستند، خودسری است و خودستایی. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی نادان، همیشه از آز و فزون خواهی خویش، خسته است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی